سه‌شنبه، آبان ۰۹، ۱۳۸۵

جناب نامی احمدی نژاد

دیگر روزنامه منتقدی باقی نمانده است که حرف های آقای دکتر احمدی نژاد را تفسیر و نقد کند اما همان دو سه تریبونی هم که میانه بودند به نظرم به شایستگی به موضوعات اخیر نپرداختند. این که کم کم همه عادت کرده اند حرفهای جناب ایشان را جدی نگیرند، بسیار خطرناک تر از نقد حتی بیرحمانه این سخنان است. مسئله ای به اهمیت "کنترل جمعیت" که سالها به درست در موردش تبلیغ شده حالا با یک جمله نابخردانه و بی تامل و تعمق بالاترین مقام اجرایی کشور مورد شک قرار گرفته. البته نه از سوی خواص که متاسفانه از سوی همان عوامی که مورد خطاب رییس جمهور بوده اند. اینگونه، حرکات و جملات تبلیغی ایشان که ظاهرا دچار تزلزل درونی شدیدی از نظر مقبولیت شده اند،عوارض سختی برای مملکت ننه مرده و محتضرمان در پی دارد. به قول دوستی، این سخنان نه از روی ساده دلی که با نهایت رندی و برای جلب نظر مخاطبان کم دانشی صورت میگیرد که دلداده سخنانی عوامانه و افکاری عقب مانده چون ازدیاد فرزند و تو دهنی به تمام دنیا زدن ، از زبان یک ناجی مردمی هستند...به نظرم ما داریم اول، تقاص بی تفاوتی خودمان در دوران انتخابات و بعد، تقاص عقده خود کم بینی رییس جمهوری غیر سیاسی(از نظر دانش و سواد سیاسی) را پس می دهیم. اولی حقمان است و دومی هم حقمان چون اصولا در این دنیا هیچ چیز دلیل چیزی نیست و عدالتی که ما می شناسیم یافت می نشود..

شنبه، مهر ۲۹، ۱۳۸۵

گربه حنايي


گربه حنايي
شش توله زاييد
يکي شد
گربه سفيد
يکي شد
گربه سياه
يکي شد
گربه زرد
يکي شد
گربه خرمايي
يکي شد
گربه حنايي
براي ششمي رنگي نماند
شد
گربه
سفید،سیاه،زرد،خرمایی،حنایی


(مراحل ننر شدن يک نويسنده سابقا متشخص را حتي از شعر قبلي به اين يکي مي توان به عينه ديد!)
Posted by Picasa

جمعه، مهر ۲۸، ۱۳۸۵

سقف



تمام این سالها،
که نبودی
باران می بارید...
و من
از شر باران
پناه می بردم..
به زیر سقف...

امشب،
تو بودی.
آسمان می بارید.
به باران پناه بردم
از شرسقف
(براي باراني که امشب باريد و..خيس شديم!)...
Posted by Picasa

پنجشنبه، مهر ۲۷، ۱۳۸۵

...

هر بار سخنرانی احمدی نژاد را می شنوم از ته دل آرزو می کنم کاش یکبار ، جایی، در جمعی خصوصی چهره خاتمی و عکس العمل هایش را به هنگام در افشانی جناب رییس جمهور احمدی نژاد ببینم... ببینم اصلا چهره مبارک تغییری می کتد؟ خم به ابرو می آورد؟! اصلا با خود فکر می کند که حکومت هشت ساله اش، باردار چه موجود ناقص الخلقه و مریضی بوده است یا نه؟!و

سه‌شنبه، مهر ۲۵، ۱۳۸۵

سریالهای ماه رمضان

نقطه مشترک همه سریالهای ماه رمضان امسال ،البته به جز سریال فاخر و بی نظیر "صاحبدلان" (یا همان ساده دلان سابق)،وجود اجباری یک آخوند است. مدیران میانی صدا و سیما، آنهایی که جهت دهی اصلی برنامه ها و متن ها را طراحی می کنند، از سطحی ترین و کم دانش ترین مدیران در میان تمامی مدیران جمهوری اسلامی هستند. چیزی حتی در حد احمدی نژاد. اینگونه است که بعد از حضور موفق یک شیخ در سریال "او یک فرشته بود" در ماه رمضان سال قبل،آقایانی که به شدت با این حضور مخالفت می کردند، حالا با بهانه و بی بهانه در هر کار نمایشی می خواهند یک آخوند فرو کنند. خبر دارم که چنین تصمیمی در مورد سریال صاحبدلان هم داشتند که با پافشاری کارگردانی که قرار بود قبل از لطیفی آن را بسازد و با استدلال او مبنی بر لطمه زدن حضور چنین کاراکتر اضافی در متن،بالاخره مدیران شبکه یک از خیر حضور روحانی در این کار نمایشی گذشتند. هر چند که بعد زیر آب همان کارگردان نگون بخت را زدند که طرف اهل دین و ایمان نیست و باید کار را به یک آدم قران دان سپرد!و کار را به لطیفی سپردند

جمعه، مهر ۱۴، ۱۳۸۵

آرزوهای بزرگ

تقریبا مطمئنم که زمان بچگی بیش از هر کتابی تحت تاثیر دو سری کتاب بودم."به من بگو چرا" و "تن تن".میتوانم با اطمینان بگویم که هیچوقت تا سال سوم دبیرستان به فکر اینکه پزشک بشوم نیافتاده بودم. بزرگترین آرزویی که داشتم حل کردن قضیه مثلث برمودا بود!خیلی هم جدی،همیشه با دایی بزرگ و پدرم در این مورد بحث می کردم. حالا می فهمم که ان دو نفر چقدر محترمانه با اراجیف کودکانه من برخورد می کرده اند. همه اینها را گفتم به خاطر اینکه آرزوهای تعدادی از کودکان را اینجا دیدم.

راستی یک آرزوی بزرگ دیگر برایم باقی مانده ودیگر هم چندان علاقه ای به کشف رمز و راز مثلث برمودا ندارم

پنجشنبه، مهر ۱۳، ۱۳۸۵

سوخت فسیلی یک مرد تنها

من هم مثل نیک آهنگ،معتقدم اگر ایران از لحاظ مالی کم نمی آورد چه بسا هنوز جنگ ادامه داشت. این روزها مرتب بالا و پایین قیمت نفت را دنبال می کنم. امیدوارم نفت روز به روز ارزانتر شود. هر یک سنتی که قیمت نفت افزایش می یابد زبان این مردک کوتوله بیسواد پشت هم انداز هم یک سانت دراز تر می شود و بالعکس.