یادداشت صحنه1
!
امسال اورکات باعث شده کلی پیغام تبریک بگیرم. برای تولد. عجب معجزه ای است این اورکات لعنتی!
دیروز روز دوم بود. روز قبل تر و قبل ترش هم رفته بودم. پس روز سوم بود! ظهر ها وقت خواب است. دیروز ظهر رفته بودم سر صحنه.اضطراب داشتم. می ترسیدم نرسم بقیه اش تمام کنم. البته همیشه ترسیده ام و همیشه هم تمام شده. حوصله سلام و علیک با کسی نداشتم. راستش زیاد هم طاقت ندارم ببینم جمله های نوشته شده ام پس و پیش گفته می شوند. هر چند به روی مبارک نمی آورم. تازگیها ترجیح می دهم کمتر جلوی چشم کارگردان دوست داشتنی مان ظاهر شوم. من را که می بیند انگار رییس دولت دیده. شروع به غر زدن در مورد فیلمنامه می کند. من هم فقط می گویم: آره..راست می گی.. درستش می کنم. ....هیچ کار هم نمی کنم تا آخر!خدا آخر و عاقبت مرا در این حرفه به خیر کند.سخت است هضم روابطشان. همه برای هم می زنند. عجیب دنیایی است.جماعت کثیفی هستند این جماعت هنری.کثیف. انگار که چکیده جامعه ایران هستند
1 Comments:
man in khanoomo mishnasam yeki az behtarin monshy sahnehaye irane
kheyli khooshhalin ke bahash kar mikonin na?
tavalodetoonam mobarak
az weblog ham tarif konid vajebtare
ارسال یک نظر
<< Home