سه‌شنبه، بهمن ۲۰، ۱۳۸۳

برف لعنتی


! Posted by Hello
دو سه روز است آسمان سیاه است. قدیمتر ها برف موجود زیبایی بود. نازنینی بی وفا. روزها به انتظارش می نشستیم. نمی آمد که نمی آمد. حالا دو سه روز است شورش در آورده. آن وقتی که انتظارش داشتیم نیامد. حالا آمده.. فکر می کردم لذت می برم از رکود زندگی شهری. عاشق بی نظمی و به هم ریختگی ام. اما دیگرحتی حوصله دیوانگی هم نمانده. برف آمده. من مریض شده ام. چنان که تا به حال نبوده ام. سفیدی اش نفرت آور شده. گور پدر مردم که بخواهد زندگیشان متوقف بشود یا نشود.