نویسنده آماتور
دارم به سرعت مناسبات حرفه ای سینما را کشف می کنم. هنوز که هنوز است بازیگر سالاری در این نقطه عالم بیداد می کند. خانم بازیگری که اتفاقا محبوب عامه مردم نیز هست بی اینکه در 10 سال گذشته حتی یک نقش قابل اعتنا بازی کرده باشد به صرف قحط الرجال کار ما نظریات احمقانه اش را تحمیل می کند. کارگردان انسان دوست داشتنی و رک راستی است که به زعم من بیش از آنکه بازیگر جماعت اهمیت و لیاقتش را داشته باشد به ان بها می دهد.این انعطاف بیش از حد او در برابر نظرات بازیگران اول کار ما بیشتر از اینکه باعث پر بار تر شدن اثر شود به از هم گسیختگی این کار پر داستان و پر کاراکتر منتج خواهد شد. این میان من به عنوان نویسنده در وضعیت آچمز قرار گرفته ام. اگر به این نظریت رنگ و وارنگ و ناشیانه گردن نهم نتیجه کار تهوع آور خواهد شد و اگر هم مقاومت کنم و کار را به خودشان واگذارم معلوم نیست از این داستان زیبا و کمتر دیده شده در پایان چیزی باقی بماند. امروز اما چاره ای ندارم. باید یک بار برای همیشه محکم جلویشان بایستم . تازه دارم می فهمم چرا در سینمای ایران هیچ فیلمنامه نویسی اجازه اظهار نظر ه عواملی جز کار گردان را نمی دهد. شاید بهتر باشد تا انتهای کار دیگر آن دور و اطراف نپلکم! س
1 Comments:
خب به نظر بنده تنها چيزي كه تو اين مملكت حساب و كتاب نداره همين حساب و كتابه ...
ارسال یک نظر
<< Home